درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید;
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان my life و آدرس heartsecret.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 16863
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1

http://pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-19.gif

تصاویر زیباسازی نایت اسکین
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
my life
پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 13:28 ::  نويسنده : negi       

در کودکي:
پاك کن هايي ز پاکي داشتيم،
يک تراش سرخ لاکي داشتيم،
کيفمان چفتي به رنگ زرد داشت،
دوشمان از حلقه هايش درد داشت،
گرمي دستانمان از آه بود،برگ دفترهايمان از کاه بود،
تا درون نيمکت جا ميشديم ما پراز تصميم کبري ميشديم، با وجود سوز و سرماي شديد ، ريزعلي پيراهنش را ميدريد،
کاش ميشد باز کوچک ميشديم لااقل يک روز کودک ميشديم...



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 13:25 ::  نويسنده : negi       

ميگــن اگه خورشـيد
يـــــه ريزه نزديکـــمون بود
همــه چيــــو ميــســـوزوند
ولــي خـــورشيد خــــانم خبــــــر نداره
يــکي رو ايـن زمـــــــين
هســــت کــــه حتـــي
اســــــمش
تمـــــام
وجــــــودمو ميــسوزونــــه



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 12:16 ::  نويسنده : negi       

گل من غصه نخور، زندگی جذر و مد داره
دنیامون یه عالمه آدم خوب و بد داره
گل من! تو دنیامون نارفیقی فراوونه
خیلی کم پیدا میشه،کسی رو حرفش بمونه
گلکم! تو روزگار سرد ما
سادگی و مهر و وفا ، رفته ز یاد آدما
نمیشه تو دوره رنگ و فریب
عشقو انتظار کشید از آدمای نانجیب
کی دیده تو عصر رایانه و تو دعوای نون
صدای تیشه بیاد از بیستون!
وقتی هر کسی تو فکر نارو زدنه
دیگه باهم بودن و یکی شدن،خیالی دور و مبهمه

* * *
خلاصه بگم،گلم! تو هیرُویر زندگی
میونه قلبای خسته و یخی، جایی نداره عاشقی!
  جایی نداره عاشقی!



پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 12:1 ::  نويسنده : negi       

وقتی کسی برات مهم بود روی گفتار و رفتارش حساس می شی و هر جایی لازم بود بهش تذکر می دی اما اگه برات بی اهمیت بود نه به گفتارش کاری داری و نه به رفتارش... رهاش می کنی به حال خودش... و این یعنی اینکه دیگه بود و نبودت برام اهمیتی نداره



پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 13:48 ::  نويسنده : negi       

یادش بخیر 5 یا 6 سال بیش تر  نداشتیم. پشت ویترین عروسک فروشی ها پاتوقمان بود. عروسک هایی که فکر می کردیم  همان یار مهربان خانه ی کوچک تنهاییمان است.  همانی که همراه او من ٬ من نبودم . من٬ من و او بودیم. همانی که تنها دست او بود که در خیالم دستانم را می فشرد. بزرگ تر که شدم  عروسک های دیگری آمدند...عروسک هایی که نفس می کشیدندو حرف می زدند.عروسک های زیادی دستانم را فشردند اما هیچکدام عروسک من نبودند...

هنوز رایحه ی موهای طلایی اش می اید.

همان مو طلایی که ساعت ها پشت ویترین  مغازه  نگاهش میکردم و با هزار بد بختی دل مامان و بابا برایم سوخت که وقتی شاگرد اول شدم برایم هدیه بخرند. یادم می آید ساعت ها به چشمانس زل می زدم و یادم نمی آید در آن  چشم ها به دنبال چه می گشتم...

خلاصه بعد از همه ی این ها فهمیدم که عروسک من باید می آمد. باید می آمد که بگوید عروسک های دیگری  در راه اند..

آن ها می آیند...منتظر باش...



پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 13:4 ::  نويسنده : negi       

دل به چشمای تو بستم     تو شدی همه وجودم

عشق تو باور من شد              با تموم تا رو پودم

 

هر کی اومد سر راهم     چشما مو بستم ندیدم

دست تو تو دست من بود        تو رو با دلم خریدم

 

برای نفس کشیدن            عشق تو طنین من بود

بودن تا پیش چشمام         خواب و رویای شبم بود

 

من همه ترانه هامو            واسه چشم تو نوشتم

ندونستم تو دروغی            وای چه تلخ سرنوشتم

 

من بدون تو میمردم                     اما تو تنها نبودی

من واست بازیچه بودم          عشق رویا هام نبودی

 

هنوزم سخت عزیزم                      باور بد بودن تو

بازی رو دیگه تموم کن            دیگه بسته موندن تو

 

فکرشم واسم عذاب                 که دلت پر از فریب

هنوزم باور ندارم که                 شدی واسم غریبه

 

گر چه تو واسم عزیزی نمی بخشم عشق همراهت

تا ابد باید بمونی         آره         تو آتیش اون گناهت

عشقمو بازیچه کردی                خدا برسه به دادت



پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 12:15 ::  نويسنده : negi       

معشوق من دردی است نهفته در قلبم.درد دوری زهر تلخی بر چشمان منتظر نگاشته.درد دوری ناله

خروشان و برق اسای وجود دلدارت را احاطه کرده.امشب کنار ساحل؛ دل برموجهای دریا سپردم .ساحل

هم تشنه معشوقش بود تشنه دریا .او نزدیک دریا بود اما ناچار بود فقط محو تماشای او شود و منتظر

موج خروشان تا بیاید و ساحل را در آغوش بگیرد.معشوق من ساحل و دریا هر ثانیه محو تماشای همند

 اما همیشه و هر لحظه در انتظار آغوشی گرم و دلنشینند.

امشب انگار چنگ زدند بر دل بیتاب

امشب انگار زهر زدنند بر دل بیمار

.امشب انگار سخت گذشت بردل این یار

انتظار شنیدن نجوای دل انگیز کلامت را نمیدانی چقدر لذت بخش و طنین انداز تصور میکنم.

انتظار صدای پای تو را دارم تا مثل همین دریا ارام ارام نزد ساحل بیایی و بار دگر ساحل را در اغوش گرم

 خود بفشاری

انتظار دارم ثانیه ها در گذر باشند و من محو تماشای چشمانت باشم و با دریایی از دلتنگی و باهزار هزار

 مهر و عاطفه به تو خیره شوم و عین دیوانه ها با دلی سرشار از عشق بار دگر گویم دوستت دارم

انتظار دارم شب هنگام بر بالین تو آیم و بوسه ای از لبت بگریم و با نوازشی عاشقانه کنار تو با ارامشی

 عجین خفته و به رویاهای زیبا سلام گویم

پس میگویم

ای انتظارها تا کی ادامه خواهید داشت؟و آیا زمانی که به پایان رسیدید باز هم بهانه برای زیستن باقی

خواهد ماند؟



پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 12:1 ::  نويسنده : negi       

یک دنیا حرف برای تو دارم ، یک دنیا پر از حرفهای نگفته، یک دنیا پر از بغض های نشکفته. با منی ، هر جا و اینک آمده ام تا مثل همیشه سنگ صبور روزهای دلتنگی ام باشی!

دلم به وسعت یک آسمان تیره غمگین است . صدایی نیست ، مأوایی نیست ، حتی سایبان روزهای دلتنگی نیز دیگر جوابگوی دلتنگی هایم نیست. من آمده ام! اینجا ، کنار دلواپسی های شبانه ات،‌ کنار شعله ور شدن شمع وجودت ،اما نمی دانم چرا دلم آرام نمی گیرد... دلم گرفته، دلم سخت در سینه گرفته، با تمام وجود تو را می خوانم ؛ از تو چیزی نمی خواهم جز دریای بی ساحل وجودت را، جز دستهای مهربانت را، جز نگاه آرامت را که دیرزمانی است در سیل باد بی وفای زمانه گم کرده ام.

 هر شب حضورت را در کلبه خیال خویش می آورم، وجودت را با تمام هستی باقیمانده در نهانخانه قلبم نهان می کنم ، چشم هایم را باز نمی کنم تا شاید بتوانم تصویرت را بر روی پلک های بسته ام حک کنم ، اما باز هم جای تو خالی است... .

 شاید اگر جای تو بودم ؛ کمی، فقط کمی برای مرگ تدریجی نیلوفرهای خاطره اشک می ریختم ، شاید اگر جای تو بودم ؛ طاقت دیدن چشم های خیره و خسته ات را نداشتم، شاید اگر جای تو بودم؛ بلور بغضم را با تلنگری آسان می شکستم تا بدانی، تا بدانی که چقدر دوستت دارم... .

روزی صد بار با هم خداحافظی کردیم اما افسوس معنای خداحافظی را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم!

این بار به دیدنت آمده ام ، برایت گلاب آورده ام ، دستهایم تنها سنگ سردِ خانه ات را احساس می کنند اما بدان یاس های سپید احساسمان هنوز گرم گرم اند



پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 10:46 ::  نويسنده : negi       

وقتی میشی نیاز من که نباشی پیش من 

اشکهای چشمامو ببین که میریزه به پای تو 

بازم که بیقرارمو دلواپسی نگاه تو 

تموم هستی منی بمون همیشه پیش من 

اگر شدم عاشق تو نزار بیتاب بمونم 

لا لایی شبام تویی نزار که بی خواب بمونم 

دارم برات شعر میخونم شاید به یادم بمونی 

فقط یه چیز اذت میخوام همیشه عاشق بمونی 

دوست دارم خیلی کمه ولی جز این چیزی نبود 

واژه ها رو ولش کنیم عشقمو از چشام بخون



پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 10:31 ::  نويسنده : negi       

عشــق اگــر خـط مــوازی نیسـت،چیسـت؟ 

یـ ـا کتـاب جملــه ســازی نیســت،چیسـت؟! 

عشـق اگــر مبنــای خلــق آدم اســت 

پـس چــرا ایـن گـونـه گنــگ و مبهــم اسـت؟ 

پـس چــرا خـط مـوازی مـی شـود!!! 

از چـه رو هــر عشـق،بــازی مـی شــود؟!